تولد 5 سالگي پسرم پارسا
عزيز دلم واسه جشن تولد 5 سالگي ات، عزيز خونه مون بود . من و بابا تصميم گرفتيم كه امسال تولدتو خونه مامان جون و باباجون برگزار كنيم (كرج) صبحش رفتيم با هم كيك انگري بردز سفارش داديم و عصر همگي رفتيم كرج، خيلي خوش گذشت. مي خواستم توي مهد كودكت هم جشن بگيرم ولي چون اجازه نمي دادند من توي جشن باشم بي خيال شدم و آتليه رفتيم و با هم عكس گرفتيم
نویسنده :
شيما
12:33
مسافرت بابلسر
سلام عزیزم من و بابا ایرج و تو 17اردیبهشت ماه سال 1393 رفتیم بابلسر، خیلی به هممون خوش گذشت، اسب سوار شدی تو دریا با بابا شنا کردی یه کم سرد بود و تو زود اومدی بغل من و گفتی یخ زدم (-: فریدونکنار، محمودآباد، نور، چمستان رفتیم پارک جنگلی کشپل خیلی زیبا بود تو و بابا کباب درست کردین.،قائمشهر و سواد کوه و جویبار رفتیم از شهر زیرآب که گذشتیم یه پارک جنگلی قشنگ هم داشت به اسم جوار که اونجا هم خیلی خوشگل بود و کلی خوش گذروندی حالا عکساشو هم میدارم اینجا
نویسنده :
شيما
23:08
بدون عنوان
بدون عنوان
تولد چهارسالگی پارسا
سلام پسرم امشب شب تولد چهارسالگیته، چند روزه که مشغول تدارکات واسه تولدت بودم،الان که جشن تولدت تموم شده انگار یه بار سنگینی از رو شدم برداشتن،تمام تلاشم رو کردم که یه خاطره به یاد موندنی برات بشه،پریروز با هم دو تایی رفتیم آتلیه و عکس گرفتیم،مامان جون و باباجون و خاله محبوب اینجا بودند تم تولد امسالت رو ماشين مک کویین گرفتم می دونستم ماشین خیلی دوست داری،کیک مدل مک کویین سفارش دادم ژله رنگین کمون درست کردم سالاد الویه شکل جوجه تیغی درست کردم با سوپ جو و باقالی پلو با گوشت،تو از بس دوست داشتی زودتر کادوهاتو ببینی قبل از شام کیک رو بریدیم و کادوها باز کردیم خاله و مامان جون چون می دونستن موتور خیلی دوست داری هر دو برات موتور آوردند،خیلی ذوق...
بدون عنوان
برای پسرم پارسا
بچه دار شدن تصمیم خطیری است با این تصمیم اجازه میدهید تکه ای از وجودتان جایی بیرون از تنتان به زندگی ادامه دهد. سلام پسرم؛ چند وقتی بود که میخواستم خاطرات بزرگ شدنتو،حرفایی که میخوام بهت بزنمو ،درددلا و چیزایی که میخوام از دنیای دور و برت بدونی رو برات بنویسم.اما امان از این امروز فردا کردنا. به هر حال امروز که تو درست چهارسال و یازده ماهته،موفق شدم برات بنویسم،هر چند نوشتن روی کاغذو بیشتر دوست دارم ولی خوب اینجوری نوشتن مزایای خودشو داره که نمیشه انکارش کرد.هر چقدر هم که از تکنولوژی بیزار و گریزون باشی.مثلا یکیش اینکه وقتی من مطالبو اینجا مینویسم شما حوصله ت سر نمیره.مثل همین الان که زل زدی به مانیتور. بگذریم.همین اول بسم ا.. میخواس...
نویسنده :
شيما
20:19